Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2148 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
ehrenamtlich <adj.> U داوطلبانه
freiwillig versichert sein U داوطلبانه بیمه بودن
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
abgeben U چیزی را به کسی تسلیم کردن
verzichten [auf] U تسلیم شدن [ترک کردن ]
ablegen U تسلیم شدن [ترک کردن ]
aufgeben U تسلیم شدن [ترک کردن ]
nicht eingeschätzt U درجه بندی نشده [ارزیابی نشده]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
einziehen U مالیات اخذ کردن
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات بندی کردن
Stellungnahme {f} U ابلاغ
Aussage {f} U ابلاغ
Dekret {n} U ابلاغ
Äußerung {f} U ابلاغ
Ausspruch {m} U ابلاغ
Ausrichtung {f} U ابلاغ
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
Schuldensünder {m} U مرتکب بدهی
Schuld {f} U بدهی [طلب ]
Buchschuld {f} U بدهی کتاب
Schuldensünder {m} U خطاکار در بدهی
Haftpflichtversicherung {f} U بیمه بدهی
Debet {n} U حساب بدهی
Glattstellung {f} [von etwas] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Einlösung {f} U پرداخت [سفته، بدهی]
Schulden [eine Hypothek] abzahlen U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
Abrechnen {n} U تنظیم و ارسال صورت حساب بدهی
Abrechnung {f} U تنظیم و ارسال صورت حساب بدهی
Einreichung {f} U تسلیم
Ergebung {f} U تسلیم
Ablieferung {f} U تسلیم
Aufgabe {f} U تسلیم
Einlieferung {f} U تسلیم
Abtretung {f} U تسلیم
Aushändigung {f} U تسلیم
weichen U تسلیم شدن
Vorlage {f} U تسلیم [واگذاری]
Vorlegen {n} U تسلیم [ واگذاری]
Du kannst deinen Krempel allein machen. U این را تو خودت بدون شک [مسلما] می توانی انجام بدهی.
die Flinte ins Korn werfen <idiom> U تسلیم شدن [اصطلاح]
das Handtuch werfen <idiom> U تسلیم شدن [اصطلاح]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen. U این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
Übermittlung {f} [von Schriftstücken etcetera] U تسلیم [واگذاری] [مثال مدارک] [اصطلاح رسمی]
Abgabe {f} U باج [یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Tribut {m} U باج [یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Steuer {f} U مالیات
Gebühr {f} U مالیات
Abgabe {f} U مالیات
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
Auflage {f} U مالیات بندی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
regressive Steuer U مالیات نزولی
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
Abgabe {f} U مالیات بندی
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U وضع مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
nicht ausgegeben <adj.> U منتشر نشده
ungeprüft <adj.> U بررسی نشده
nicht überprüft <adj.> U امتحان نشده
nicht überprüft <adj.> U آزمایش نشده
nicht überprüft <adj.> U کنترل نشده
ungeprüft <adj.> U تایید نشده
nicht verifiziert <adj.> U بررسی نشده
nicht überprüft <adj.> U تایید نشده
nicht verifiziert <adj.> U تست نشده
nicht verifiziert <adj.> U ممیزی نشده
nicht verifiziert <adj.> U بازرسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U امتحان نشده
nicht verifiziert <adj.> U ارزیابی نشده
ungeprüft <adj.> U آزمایش نشده
nicht verifiziert <adj.> U تایید نشده
ungeprüft <adj.> U کنترل نشده
nicht verifiziert <adj.> U آزمایش نشده
nicht verifiziert <adj.> U کنترل نشده
nicht überprüft <adj.> U بررسی نشده
ungeprüft <adj.> U امتحان نشده
ungeprüft <adj.> U بازرسی نشده
ungeprüft <adj.> U ممیزی نشده
nicht überprüft <adj.> U ارزیابی نشده
ungeprüft <adj.> U ارزیابی نشده
ungeprüft <adj.> U تست نشده
nicht überprüft <adj.> U ممیزی نشده
nicht überprüft <adj.> U بازرسی نشده
nicht ausgegeben <adj.> U توزیع نشده
nicht überprüft <adj.> U تست نشده
ungebrochen <adj.> U نقض نشده
ungebrochen <adj.> U رام نشده
Unbeirrt <adj.> U منصرف نشده
nicht abgesagt U فسخ نشده
ungebeugt <adj.> U سرکوب نشده
ungebrochen <adj.> U سرکوب نشده
nicht gewertet U ارزیابی نشده
nicht angemeldet <adj.> U ثبت نشده
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
nicht angezapft <adj.> U متصل نشده [در وسط مدار]
nicht gezündet <adj.> U روشن نشده [به آتش نزده]
verschwunden <adj.> U ناپدید شده [پیدا نشده ]
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen U تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
Druckfahne {f} U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
Dunkelziffer {f} U تعداد برآورد شده از موارد ناشناخته [ثبت نشده]
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
sich von Jemandem herumschikanieren lassen <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
aufstellen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
sich von Jemandem wie ein Fußabtreter behandeln lassen <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Jemanden wie den letzten Dreck behandeln <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
anordnen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
etwas rechtfertigen U استیفای حقوق کردن [دفاع کردن از چیزی ] [محقق کردن ] [پشتیبانی کردن ]
ausräumen U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
abstreifen U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
abisolieren U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
abschneiden U برهنه کردن [لخت کردن] [پاک کردن] [کندن ] [محروم کردن]
ansehen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
unter Kontrolle halten U کنترل کردن [مهار کردن] [بازرسی کردن] [نظارت کردن]
inspizieren U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
beschauen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
untersuchen U بازرسی کردن [بازدید کردن] [جستجو کردن] [بررسی کردن]
Recent search history Forum search
1einen Streich aushecken
1zumachen / abmachen / anmachen
1Abmahnen
1rezipieren
2پنچر شدن
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
3vorbereitungen treffen
3vorbereitungen treffen
2auf jemanden Einfluss nehmen
1تبدیل کردن بدی به خوبی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com